بسمالله الرحمن الرحیم-خاطره از جبهه-کنار شخصیت بزرگواری بودم به ایشان گفتم اینفردی مداوم بقول ارتشی ها متر میکند قیافه اش نمیخورد وهمه کار هم به ایشان ندهید- ایشان گفت ایشان فردمورد تائید است ومنهم بعدا علامتی دیدم که دلم ارام شد ایشان تعریف کرد- زمانی میخواستیم که کسی رابرای متر کردن انتخاب کنیم ومن از خداوند استعانت کردم وبچه ها در چادر جمع بودن فردی امد وگفت جناب من نمیتوانم این شغل راخوب اداره کنم مثلا صابون تقسیم کنم- بچه ها گفتن همین فرد ومن مخالفت کردم هرچه گفتم قبول نکردند- هرروز برای ان فرد مسئله جور میشد وایشان میگفت فلان نقطه برای فلان کار ومن میگفتم نیم کیلومتر پائین تر- بقدری این مسئله دراتش حاد شده ب.د که بهیچ وجه به بسیجی اعتماد نمیکردند واگر اعتمادکند سخت دژم بودند وتمام مقرارت دراین باب را اجرامیکردند ماشیها کیلمترنیاندازند ودرطول راه به کسی کیلومتر نگویند و حیله های لازم میزدندوغیره-ایشان ادامه داد پس از مدتی ایشان امد وگفت به من یکمرخصی بدهید وان فرد شهراش بسیار دور بود ومن هم یک مرخصی دادم تاریخ رابرای یکماه اینده گذاشتم وگفتن بعدا از شهر خودت برو- بچه هاامدند وگفتند فلانی نیست وگفتند خدا کند بیشاز دوهفته نداده باشی ومن جریانرا گفتم مدت زیادی گذشت یک دفعه از اندیمشک مدام به من اطلاعات دادند شخصی سپاهی باشما کار دارد وایشان با موتور سیکلت امد ونشست وگفت یک خانواده من را دیوانه کرده است وکویا ایشان دراین حوالی مدتی مشغول بوده است وخانواده ایشان میخواهند هر اطلاعاتی که دارید برای ایشان بنویسید ومن طبق گفته ایشان درحدود یک کیلومتر ونیمی میشود من همه جا رفتم جز چند جا حال تصمیمگرفتم چند جا بروم ببینم ومن به ایشان گفتم فامیلی اش چه بود ایشان یک فامیلی گفت ومن گفتم صحیح اش این است ولطفا سویچ موتورات رابده ومن ان سویچ درجائی بیرون مخفی کردم ومن جریان راگفتم وایشان گفت مندچند صفحه مارک دار میدهم وبعد کسی میاید از شما تحویل میگرید ولطفا سویج منرابدهید من کار زیاد دارم ومنهم گفتم تابچه هانیامدند شما مهمهان ماهستید وهرچه کرد ومن اجازه ندادم وسپس رفت درشب حمله که بچهه مثلا درکانال هستندو رفتن به کانال واماده برای حمله شدند درنظام ارتش بسیار پیچیده است ودرسنگر قرار گرفتند هیج کس حق انکه سرش بالکند واگر کرد پائین بکشند ودادگاهی شود ممکناست علامت دهد واگر فاصله داشت بلافاصله با کلت بیصدا باید زد- ایشان به من گفت شما کاری به اینکه فردی بلند میشودویانمیشود نداشته باشد اوعلامت را میدهد ولی فردعراقی برعکس میبیند واین بارها اتفاق است وکم کم شما متوجه ان خواهیدشد